عریضه

نوشته های پراکنده

عریضه

نوشته های پراکنده

عریضه

عریضه را مرقومه و عرض حال معنا کرده اند ، مرقومه که همه جور مطلبی در آن جای می گیرد و عرض حال هم که مشخص است. اصلا مرقومه ای که عرض حال نباشد ، مرقومه نیست. بگذریم از اینکه در معنای عریضه «شکواییه» هم وارد شده است . . .

عرایض آنی

بسم الله الرحمن الرحیم

پنج واحد ِ پایان نامه که تمام شود ، رسما دانشگاه تمام می شود و برای مدت زمانی نامعین از نظام رسمی آموزشی کشور خداحافظی می کنم. شش سال مهد کودک و دبستان ، سه سال راهنمایی ، چهارسال دبیرستان و پیش دانشگاهی ، چهارسال دانشگاه ، سرجمع هفده سال درگیر این نظام آموزشی بوده ام و الآن با قطعیت به این نتیجه رسیده ام که این سیستم و این نظام آموزشی حاصل قابل توجهی ندارد. نه اینکه از مسیری که رفته ام پشیمان باشم ، نه ! اتفاقا دقیقا به خاطر ِ راضی بودن از مسیری که رفته ام ، به این نتیجه رسیده ام. لا اقل در رشته ی من تا همین جا و با همین مقدار اطلاعات بی اغراق تا آخر عمر می توانم گستره ی مطالعه و تخصص علمی ام را افزایش دهم بی آنکه احتیاجی به مقاطع بالاتر تحصیلی باشد. با این حال خیلی ها درس را ادامه می دهند ، کارشناسی ارشد ، دکتری و یا حتی فوق دکتری – پروفسوری ، البته هرکس بنا به تشخیص و علاقه اش رفتار می کند و اهل علم هم نهایتا محترم و صاحب بالاترین کرسی اند ، در اینها شکی نیست. اما شخصا وقتی به آمار فارغ التخصیلان مقطع کارشناسی نگاه می کنم و به آمار دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و به آمار شرکت کنندگان در آزمون دکتری ، تنها به این نتیجه می رسم که جامعه دچار جنون مدرک است ، جنون بیشتر داشتن و حرکت در جاده ای که پایان ندارد نه برای تحصیل علم – که علم خود مقصود است و هدف – بلکه برای کسب مزایای اهل علم ، پول ، مقام اجتماعی ، شهرت و . . . .   این ریلی که جلوی پای هر کودک 6 ساله ای قرار گرفته است «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد» نیست، مسیریست که به ناکجاآباد می رود و هر که زودتر و در زمانی مناسب تر خود را از این ریل جدا کند ، برنده است. وقتی این مطلب را برای یکی از دوستان قدیمی ام می گفتم ، فکر کرد برای حرفم همان استدلال های گاه خطرناک و قشری ِ «علم غربی» و «تحول در نظام آموزش» و . . . را دارم یا اینکه بدتر، مطلق ِ علم و دانش را منکر می شوم و راهی بهتر و سریعتر برای پیشرفت کشور یافته ام. فرصت نکردم به او بگویم که پیشرفت ، دروازه ای به غیر از دانشجو و دانشگاه و دانشمند ندارد ، اما چه دانشجویی؟ و چه دانشگاهی؟ و چه دانشمندی؟ حرف در این باره زیاد است( نه دانشجویان را می توان تخطئه کرد نه دانشگاه ها را و نه دانشمندان را) اما یک محاسبه ی ساده ی چرتکه ای از آماری که خودِ سیستم رسمی آموزشی کشور ارائه می دهد و یک مشاهده ی عینی ِ کوچه بازاری از خروجی های دانشگاه ها ، اولویت های ما را مشخص می کند و قطعا ما را به این نتیجه می رساند که از مقطعی به بعد ، عدم ِ تحصیل احتیاج به دلیل ندارد ، بلکه تحصیل است که نیاز به آوردن دلیل و مشخص کردن هدف دارد ، چیزی که در دوستان و اطرافیان خودم خیلی کم می بینم، استدلالی وجود ندارد ، «همه می روند پس ما هم برویم» . . .  

 دانشگاه ها

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">