عریضه

نوشته های پراکنده

عریضه

نوشته های پراکنده

عریضه

عریضه را مرقومه و عرض حال معنا کرده اند ، مرقومه که همه جور مطلبی در آن جای می گیرد و عرض حال هم که مشخص است. اصلا مرقومه ای که عرض حال نباشد ، مرقومه نیست. بگذریم از اینکه در معنای عریضه «شکواییه» هم وارد شده است . . .

عرایض آنی

سخنرانانی که از جایگاه خویش خارج می شوند.

چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مسائلی که مخصوصا در چندسال گذشته ظهور و بروز ویژه ای داشته است ، بیان مباحث سیاسی از سوی سخنرانان مطرح در منابر و مجالس و تریبون های عمومی است. امسال نیز ، یکی دو مورد از این نمونه ها که همه خبرهایش را شنیده ایم خبر ساز و حاشیه ساز شده است. می دانیم که این مسئله ، اتفاق خوبی نیست و ضررها و آسیب های زیادی دارد. ما در این یادداشت نمی خواهیم در مورد آسیب بودن یا نبودن این مسئله صحبت کنیم . بلکه می خواهیم بررسی کنیم چرا این آسیب ها به وجود می آید؟

 برای اینکه پاسخی برای سوالاتمان در این مورد بیابیم ، خوب است مسئله را کاملا مشخص کنیم . مسئله این است :چرا سخنران یا مداح در حوزه ای که نه به او ارتباط مستقیم دارد و نه در آن تخصص و صلاحیت اظهار نظر دارد ، ورود می کند؟

اولین جوابی که در این مورد به نظر می رسد دورترین جواب به واقعیت است و آن این که : سخنران یا مداحی که در مجلس امام حسین (ع) غیر از حوزه تخصص و مسئولیتش سخن می گوید ، به دنبال منافع و کسب جایگاه بیشتر است.این فرد تقوا ندارد وگرنه هیچ وقت چنین کاری نمی کرد.

 اما این جواب علاوه بر اینکه نسبت صحیحی با واقعیت ندارد بیشتر به پاک کردن صورت مسئله می ماند. مثال نقضش هم ، صاحب سخن های بی عددی هستند که در سال های اخیر دچار این آسیب شده اند ، اما حتی منتقدانشان بر کرامت و فضیلت اخلاقی آنها گواهی می دهند.

پس برای حل مسئله باید این مدل نگاه ها را – که بیشتر بر قضاوت در مورد شخصیت افراد استوار است- کنار بگذاریم.  گاهی اوقات برای حل مسئله بهتر است خودمان را در موقعیت به وجود آمده قرار دهیم. تصور کنید ، شما یک سخنران با یک تخصص ِمشخص (علمی ، دینی ، سیاسی و . .) هستید. مخاطبین شما ، مباحث شما را پیگیرانه دنبال می کنند ؛ بعد از جلسات، مکررا در مورد مباحثتان از شما سوال می پرسند. این سوال و جواب ها باعث تعمیق نگاه شما و افزایش تخصصتان می شود. اما در این میان ، مسئله ای که وجود دارد این است که همه از شما فقط سوالات مربوط به حوزه ی تخصصیتان را نمی پرسند. شما یک متخصص در علوم رسانه هستید ، اما مخاطبتان ، از آن جایی که شما را بسیار قبول دارد و بسیار دوست دارد ، به شما احساس اعتماد می کند و در مورد زندگی شخصی اش از شما مشاوره می خواهد. این قضیه به مشاوره و زندگی شخصی ختم نمی شود. بارها شاهد بوده ایم که مردم از یک مداح در مورد این که به چه کسی رای بدهیم ، سوال می پرسند و آن مداح اگر خیلی هم متواضع و فروتن و احتیاط کار باشد ، باز در جایی ممکن است خودش را صاحب نظر بداند و در این زمینه اظهار نظر کند.

این شعرِ صائب تبریزی  که می گوید « مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد ، غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد» فقط در مورد «بلبل» و «غنچه خاموش» مصداق ندارد. بلکه هر رابطه ای که در معادله ی « متکلم مخاطب» تعریف می شود ، مشمول این شعر زیباست. وقتی مخاطب سرسختانه به دنبال کسب نظر از متکلم است ، آن متکلم هر چقدر هم که باتقوا و پرهیزکار باشد ، باز هم ممکن است جایی در مخمصه بیفتد و سخنی بگوید.( هر چند نویسنده این یادداشت ، خود شاهد بسیاری از سخنرانان شریف بوده است که وقتی سوالی در حوزه غیرتخصصیشان از ایشان پرسیده می شود ، با یک «نه» گفتنِ شجاعانه ، خود را از مخمصه ی درخواست مخاطبین نجات می دهند.)

 در اینجا یک اشکال وجود دارد به این صورت که ممکن است گفته شود این آسیب که متکلم بنابه خواست مخاطب حرف بزند ، فقط در مورد گفتگوهای دو طرفه که سوال مخاطب رسما اعلام می شود ، مطرح است. پس در گفتگوی یک طرفه چنین آسیبی نباید به وجود بیاید. جواب این است که اولا گفتگوهای یک طرفه ، آنقدرها هم که ما فکر می کنیم یک طرفه نیست. مخاطب در سکوت ، با حرکات چشم و دست و صورت به متکلم واکنش نشان می دهد و متکلم ِ حرفه ای ، این واکنش ها را دقیقا دریافت می کند. تصور کنید در مجلس سخنرانی یک سخنران محبوب قرار دارید و می خواهید جواب سوال هایتان را از لابه لای حرفهایش دریافت کنید(سوال هایی که چندان به حوزه تخصصی او مربوط نیست) اما می بینید ، جواب هیچ یک از پرسش های شما در میان صحبت های این سخنران وجود ندارد. شما در ناخودآگاهتان پیام هایی را به او مخابره می کنید. این پیام ها ، غیبی و اسرار آمیز نیست ، بلکه از طریق خمیازه کشیدن ، به این طرف و آن طرف نگاه کردن ، تکان خوردن های متوالی و . . . به سخنران منتقل می شود.فقط مسئله ای که وجود دارد این است که همه ی این ها به صورت ناخودآگاه اتفاق می افتد و خود ِ شما چیزی متوجه نمی شوید.

بنابر این همانطور که توضیح داده شد در بسیاری از مواقع ، اشکال از مخاطب است. مخاطب است که دوست دارد ، مداح ِ مورد علاقه اش درباره افراد مختلف حکم قضایی صادر کند ، مخاطب است که دوست دارد سخنران محبوبش در مورد مسائل بین المللی اظهار نظر کند و . .  در واقع این مستمع است که صاحب سخن را بر سر ِ کار می آورد و یا دچار لغزش و اشتباه می کند. البته این مسئله وجوه دیگری هم دارد که ان شاالله به مناسبت های دیگر در یادداشت های بعدی به آن پرداخته می شود.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">