عریضه

نوشته های پراکنده

عریضه

نوشته های پراکنده

عریضه

عریضه را مرقومه و عرض حال معنا کرده اند ، مرقومه که همه جور مطلبی در آن جای می گیرد و عرض حال هم که مشخص است. اصلا مرقومه ای که عرض حال نباشد ، مرقومه نیست. بگذریم از اینکه در معنای عریضه «شکواییه» هم وارد شده است . . .

عرایض آنی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پامنبری» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مسائلی که مخصوصا در چندسال گذشته ظهور و بروز ویژه ای داشته است ، بیان مباحث سیاسی از سوی سخنرانان مطرح در منابر و مجالس و تریبون های عمومی است. امسال نیز ، یکی دو مورد از این نمونه ها که همه خبرهایش را شنیده ایم خبر ساز و حاشیه ساز شده است. می دانیم که این مسئله ، اتفاق خوبی نیست و ضررها و آسیب های زیادی دارد. ما در این یادداشت نمی خواهیم در مورد آسیب بودن یا نبودن این مسئله صحبت کنیم . بلکه می خواهیم بررسی کنیم چرا این آسیب ها به وجود می آید؟

 برای اینکه پاسخی برای سوالاتمان در این مورد بیابیم ، خوب است مسئله را کاملا مشخص کنیم . مسئله این است :چرا سخنران یا مداح در حوزه ای که نه به او ارتباط مستقیم دارد و نه در آن تخصص و صلاحیت اظهار نظر دارد ، ورود می کند؟

اولین جوابی که در این مورد به نظر می رسد دورترین جواب به واقعیت است و آن این که : سخنران یا مداحی که در مجلس امام حسین (ع) غیر از حوزه تخصص و مسئولیتش سخن می گوید ، به دنبال منافع و کسب جایگاه بیشتر است.این فرد تقوا ندارد وگرنه هیچ وقت چنین کاری نمی کرد.

 اما این جواب علاوه بر اینکه نسبت صحیحی با واقعیت ندارد بیشتر به پاک کردن صورت مسئله می ماند. مثال نقضش هم ، صاحب سخن های بی عددی هستند که در سال های اخیر دچار این آسیب شده اند ، اما حتی منتقدانشان بر کرامت و فضیلت اخلاقی آنها گواهی می دهند.

پس برای حل مسئله باید این مدل نگاه ها را – که بیشتر بر قضاوت در مورد شخصیت افراد استوار است- کنار بگذاریم.  گاهی اوقات برای حل مسئله بهتر است خودمان را در موقعیت به وجود آمده قرار دهیم. تصور کنید ، شما یک سخنران با یک تخصص ِمشخص (علمی ، دینی ، سیاسی و . .) هستید. مخاطبین شما ، مباحث شما را پیگیرانه دنبال می کنند ؛ بعد از جلسات، مکررا در مورد مباحثتان از شما سوال می پرسند. این سوال و جواب ها باعث تعمیق نگاه شما و افزایش تخصصتان می شود. اما در این میان ، مسئله ای که وجود دارد این است که همه از شما فقط سوالات مربوط به حوزه ی تخصصیتان را نمی پرسند. شما یک متخصص در علوم رسانه هستید ، اما مخاطبتان ، از آن جایی که شما را بسیار قبول دارد و بسیار دوست دارد ، به شما احساس اعتماد می کند و در مورد زندگی شخصی اش از شما مشاوره می خواهد. این قضیه به مشاوره و زندگی شخصی ختم نمی شود. بارها شاهد بوده ایم که مردم از یک مداح در مورد این که به چه کسی رای بدهیم ، سوال می پرسند و آن مداح اگر خیلی هم متواضع و فروتن و احتیاط کار باشد ، باز در جایی ممکن است خودش را صاحب نظر بداند و در این زمینه اظهار نظر کند.

این شعرِ صائب تبریزی  که می گوید « مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد ، غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد» فقط در مورد «بلبل» و «غنچه خاموش» مصداق ندارد. بلکه هر رابطه ای که در معادله ی « متکلم مخاطب» تعریف می شود ، مشمول این شعر زیباست. وقتی مخاطب سرسختانه به دنبال کسب نظر از متکلم است ، آن متکلم هر چقدر هم که باتقوا و پرهیزکار باشد ، باز هم ممکن است جایی در مخمصه بیفتد و سخنی بگوید.( هر چند نویسنده این یادداشت ، خود شاهد بسیاری از سخنرانان شریف بوده است که وقتی سوالی در حوزه غیرتخصصیشان از ایشان پرسیده می شود ، با یک «نه» گفتنِ شجاعانه ، خود را از مخمصه ی درخواست مخاطبین نجات می دهند.)

 در اینجا یک اشکال وجود دارد به این صورت که ممکن است گفته شود این آسیب که متکلم بنابه خواست مخاطب حرف بزند ، فقط در مورد گفتگوهای دو طرفه که سوال مخاطب رسما اعلام می شود ، مطرح است. پس در گفتگوی یک طرفه چنین آسیبی نباید به وجود بیاید. جواب این است که اولا گفتگوهای یک طرفه ، آنقدرها هم که ما فکر می کنیم یک طرفه نیست. مخاطب در سکوت ، با حرکات چشم و دست و صورت به متکلم واکنش نشان می دهد و متکلم ِ حرفه ای ، این واکنش ها را دقیقا دریافت می کند. تصور کنید در مجلس سخنرانی یک سخنران محبوب قرار دارید و می خواهید جواب سوال هایتان را از لابه لای حرفهایش دریافت کنید(سوال هایی که چندان به حوزه تخصصی او مربوط نیست) اما می بینید ، جواب هیچ یک از پرسش های شما در میان صحبت های این سخنران وجود ندارد. شما در ناخودآگاهتان پیام هایی را به او مخابره می کنید. این پیام ها ، غیبی و اسرار آمیز نیست ، بلکه از طریق خمیازه کشیدن ، به این طرف و آن طرف نگاه کردن ، تکان خوردن های متوالی و . . . به سخنران منتقل می شود.فقط مسئله ای که وجود دارد این است که همه ی این ها به صورت ناخودآگاه اتفاق می افتد و خود ِ شما چیزی متوجه نمی شوید.

بنابر این همانطور که توضیح داده شد در بسیاری از مواقع ، اشکال از مخاطب است. مخاطب است که دوست دارد ، مداح ِ مورد علاقه اش درباره افراد مختلف حکم قضایی صادر کند ، مخاطب است که دوست دارد سخنران محبوبش در مورد مسائل بین المللی اظهار نظر کند و . .  در واقع این مستمع است که صاحب سخن را بر سر ِ کار می آورد و یا دچار لغزش و اشتباه می کند. البته این مسئله وجوه دیگری هم دارد که ان شاالله به مناسبت های دیگر در یادداشت های بعدی به آن پرداخته می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۱۳:۵۶
من

بسم الله الرحمن الرحیم


پامنبری ها به تلگرام[1] می آیند . . .


گذار هیئتی ها ، از مونولوگ به دیالوگ

 

معروف است کسانی هستند که هر بحث و موضوعی را – از ترافیک و آلودگی هوا گرفته تا قیمت گوشت و مرغ و خودرو – به تضاد سنت و مدرنیته نسبت می دهند. البته ظاهر ِ حرف ، درست می نماید – واقعا ریشه ی بسیاری از مشکلاتمان را در این موضوع باید بیابیم – اما ظرایف و لطایفی در این موضوعات هست که در این قالب ها نمی گنجد و فراتر از آن ، شاید واقعا خیلی از این دسته بندی ها به خاطر تنبلی ما و عدم درک صحیح مسئله باشد. فضای مجازی ، هم از آن دسته موضوعاتیست که خیلی ها با دسته بندی  سنت/ مدرنیته تکلیفشان را با آن مشخص می کنند ، فارغ از اینکه در میان طرفداران کدامیک از این دو گروه باشند. البته حل مسئله بر روی کاغذ و در فضای انتزاعی کاملا ممکن و مقدور است . مثلا مجموعه ای فرهنگی را در نظر بگیرید که متولیانش تصمیم می گیرند ، فضای مجازی را یکسره تحریم کنند. در این مورد همه مصمم هستند و اختلاف نظری هم وجود ندارد. اما بعد از مدتی ، در میان رده ی دوم یا سوم اعضا ، فرد یا افرادی با برند این مجموعه (به طور غیر رسمی) وارد این فضا می شوند و به هر حال تصمیمی که آن متولیان گرفته اند ، نقض می شود. غرض اینکه حل کردن موضوع بر روی کاغذ ساده است و اجرایی کردن آن مشکل.   به عنوان یک نمونه موردی ، از میان شبکه های اجتماعی نسل دوم ، وایبر ، وی چت ، واتس آپ و . . . تلگرام که از محبوبیت بیشتری برخوردار است را مورد بررسی قرار می دهیم. تلگرام یک پیام رسان اینترنتیست که از هشت ماه قبل در دنیا ( و به تبع آن ایران) محبوبیت زیادی پیدا کرده است. در حال حاضر در میان شبکه های اجتماعی رتبه اول را داراست و همه ی جذابیت ها و ویژگی های یک شبکه اجتماعی را دارد. حالا قرار است فعالین یک مجموعه فرهنگی وارد این فضا شوند ، ویژگی های این فضا چیست ؟

این فضا از مجموعه ای از گروه ها تشکیل می شود ، در این جا هر فردی می تواند گروهی بسازد و هر کسی را - که شماره تلفنش را داشته باشد - بدون هیچ محدودیتی از لحاظ سن ، تخصص ، شغل ، جنسیت و . . به آن گروه اضافه کند.  هر کسی وارد گروهی شود ، همه ی افراد و مطالبی را که در آن گروه قرار می گیرند مشاهده می کند ، علاوه بر اینکه خود نیز می تواند مطالبی در گروه قرار دهد و یا مطالب افرادی از گروه های دیگر را مجددا به اشتراک بگذارد. مثل غالب فضای مجازی ، محدودیتی درباره نوع ، تعداد ، موضوع و محتویات مطالب وجود ندارد و هر عضوی از گروه در هر زمان و مکان که باشد – چون نرم افزار نسخه تلفن همراه هم دارد – می تواند هر مطلب ، عکس و صوتی را در گروه قرار دهد و بقیه هم بلافاصله آن را ببینند و درباره آن اظهار نظر کنند. هر چند همیشه یک نفر گروه را تاسیس می کند ، اما لزوما آن یک نفر رهبر ِ گروه نیست. چون بقیه هم می توانند افرادی را به گروه اضافه کنند. اخراج کردن افراد از گروه ، تنها به وسیله کسانی انجام می شود که آن افراد را به گروه اضافه کرده اند. هر کسی هم  میتواند خودش ، گروه را ترک کند. علاوه بر آن امکان گفتگوی خصوصی در بین همه ی کسانی که در گروه حضور دارند ، وجود دارد.

این داستان برترین شبکه اجتماعی دنیاست . در مقابل، یک مجموعه ی فرهنگی ویژگی های متفاوتی دارد ، این ویژگی ها چیست و چه تاثیری بر روی مخاطبانش دارد ؟ در یک مجموعه فرهنگی محدوده امکانات ، اختیارات و اجبارات چقدر است؟

یک مجموعه فرهنگی از مجموعه ای از افراد تشکیل شده است که با هدف مشخص اقدام به تاسیس آن کرده اند. در اکثر اوقات ، یک نفر را به رهبری یا شیخوخیت پذیرفته اند و نظر او را بر نظر خود ، مرجح ساخته اند. گردهمایی اصلی مجموعه ، غالبا هیئت هفتگی یا ماهانه یا مناسبتی آن است. جایی که همه ی اعضا در آن جمع می شوند. معمولا هیئت حول محور سخنران(یا مداح) موجودیت پیدا می کند. سخنرانی که روی منبر می نشیند و در موضوعاتی که صلاح می داند یا بر اساس یک برنامه ی مشخص ، معلوم شده است، به سخنرانی می پردازد. در غالب جلسات امکانی برای طرح سوال یا گفتگوی دو طرفه وجود ندارد. حضار در جلسه می نشینند و به سخنان سخنران گوش می دهند ، نه تنها نقد یا نظری بر سخنان سخنران وجود ندارد ، بلکه در میان حضار هم ، سکوت برقرار است و مطلبی اگر درست یا نادرست به نظر بیاید همه در مقابلش سکوت می کنند. فضای هیئت به گونه ای است که همه معمولا در یک فضای فکری و حول موضوعات خاصی حرف می زنند و امکان طرح بسیاری از مسائل وجود ندارد. علاوه بر اینکه ملاحظات سن ، جنسیت ، ویژگی های ظاهری ، رتبه ی تشکیلاتی و . . . در ارتباط ها منظور می شود. مدیر (یارهبر) هیئت ، بر افراد ، مباحث و ارتباطات کم و بیش نظارت می کند و همین موضوع باعث اِعمال بسیاری از ملاحظات دیگر می شود. نهایتا مباحث ، حول افرادی که در هیئت وجود دارند ، شکل می گیرد و از کسانی که نیستند – مثل سایر اجتماعات – سخنی به میان نمی آید. افراد معمولا بر حسب نقشی که در فضای هیئت ایفا می کنند رفتارها و سخنانشان را تنظیم می کنند. به خاطر همین ناخودآگاه در زمینه هایی ظهور و بروز پیدا می کنند و در زمینه هایی هیچ ظهور  و بروزی ندارند.

این افراد با این ویژگی های محیطی وارد فضایی می شوند که اغلب ویژگی های آن در تضاد با این محیط است. اعضای یک مجموعه فرهنگی (با آن ملاحظات و ویژگی ها) همه - با هر سن و سال و جنسیتی که دارند-  وارد یک گروه برای اظهار نظر و گفتگوهای دو یا چندنفره می شوند. خیلی از افراد که در محیط هیئت امکان یا توانایی ارتباط با یکدیگر را ندارند ، در اینجا به راحتی با هم مرتبط می شوند ، گذاشتن  مطالب افرادی خارج از گروه در گروه باعث آشنایی و ارتباط سایر افراد با آنها می شود. در اینجا رهبر یا ناظری وجود ندارد که به مطالب ارائه شده نظارت کند ، و افراد گروه اگر مهارت مدیریت نداشته باشند ، از هر دری سخن می گویند و موضوعات مانند غالب گفتگوهای زنانه و میهمانی ها مرتبا تغییر می کند و منقلب می شود. کسانی که همیشه پامنبری بوده اند ، حالا باید در هر مسئله ای خود نیز اظهار نظر کنند و چون این مهارت را در محیطِ خود فرانگرفته اند ، از مطالب دیگران استفاده می کنند. از اینجاست که می بینیم در یک گروه فرهنگی ، غالب ِ مطالب کپی – پیست است و یک مطلب به سرعت بر روی گروه ها تکثیر می شود. نظرات و واکنش های افراد نسبت به مطالب ارائه شده هم ، به دلیل نداشتن مهارت گفتگو ، غالبا کلی نگر، احساسی و با واژگان قضاوتی ( صحیح است / صحیح نیست ، خوب است / بد است ) همراه است.  کمتر کسی حوصله می کند مطالب را جزء به جزء و با دقت بررسی کند و اگر هم بررسی کند ، آداب اولیه ی گفتگو را رعایت نمی کند.(کوچکتر به بزرگتر توهین می کند ، احترامات و جایگاه تشکیلاتی رعایت نمی شود و . . ) این مسئله وقتی بیشتر به نظر می آید که مطالبی خارج از موضوعات رایج در محیط ، مطرح شود. در این صورت همه خود را موظف به اظهار نظر در موضوعی می دانند که در آن هیچ اطلاعاتی ندارند. از طرف دیگر هیئت ها و مراکز فرهنگی در بسیاری از عرصه ها اصلا حرفی برای گفتن ندارند و طبیعی است که مطالب در آن عرصه ها از حیطه ی تفکری ِ دیگری منتشر می شود. در فضاهای فرهنگی و انقلابی ، کشش موضوعات بیشتر به سمت مسائل سیاسی است ، مسائلی که به خاطر نظارت و خودکنترلی، کمتر در محیط هیئت بروز می کنند و به خاطر جذابیت و همه گیریشان در این گروه ها بیشترین درصد موضوعات را تشکیل می دهند. در اینجا آفات و آسیب های مباحث سیاسی هم بر فضای فرهنگی بار می شود و هزینه ها افزایش می یابد. (مباحث تند و حرارتی می شود ، اظهارنظرات غیرتخصصی می شود ، پای مسائل و مباحث شخصی به میان می آید ، کینه ها و عقده ها به وجود می آید و . . .)  یک نکته ی ظریف هم وجود دارد و آن خاصیت زمان و مکان است. کسانی که در یک هیئت دور هم جمع می شوند ، دقیقا زمانی را در هفته یا ماه برای هیئت در نظر می گیرند و غالبا فارغ از دغدغه های شخصی وارد هیئت می شوند و  از بودن ِ در هیئت لذت می برند. اما سیال بودن زمان و مکان در گروه های اجتماعی – که به خاطر حمل آن با تلفن همراه مقدور شده است – باعث می شود ، افراد با ویژگی های مختلف جغرافیایی و تفاوت های شرایط زمان و مکان با هم به گفتگو بپردازند ، به خاطر همین خیلی اوقات مباحث احساسی و غیر قابل جمع بندی می شود. (کافیست تصور کنید کسی را که زیر کولر خانه نشسته و با آرامش یک بحث یا موضوع را پیگیری می کند و کسی که در شرایط سخت ِ محل کار ، در گرمای کلافه کننده و با اعصاب ناراحت به همان مطلب جواب می دهد.)

این تضاد و مشکلات غالبا به خاطر ویژگی های ذاتی ِ دو محیط ( هیئت و تلگرام ) به وجود می آید. بعید است کسی تحریم ِ کامل این فناوری ها را در زمان حاضر راه حلی برای این مسائل بداند. تحریم از راه حل های مرسوم دهه ی هفتاد و هشتاد بود و در دهه ی نود مشکلی را حل نمی کند. فارغ از اینکه تجربه هم نشان داده است حتی با در نظر گیری دوگانه سنت و مدرنیته ، هر بار که یکی از مظاهر مدرنیته را تحریم کرده ایم ، بعد از مدتی سرشکسته و پشیمان و با از دست دادن قدرت ِ ایفای نقش ، به همان رجوع کرده ایم (از مثال های تاریخی قاشق و چنگال گرفته تا تلویزیون و کامپیوتر و موبایل) این به معنای پذیرش بی چون و چرای اینها نیست ، همانطور که در مثال ها اشاره شد بسیاری از این معضلات ناشی از ویژگی های ذاتی ِ این فناوری ها هستند و برای حل مسئله باید دقیقا از همان جایی شروع کرد که مسائل و مشکلات شروع می شود . مراکز و مجموعه های فرهنگی ما ، بعضی از مهارت ها را ندارند و در بعضی از عرصه ها کاملا دست خالی و  ساکتند.برای روشن شدن موضوع ، کافیست این سوالات را از خودمان بپرسیم :

در عرصه های مختلف (غیر از عرصه مذهبی) چقدر حرف برای گفتن داریم و برای هر عرصه ای چه میزان محتوا داریم تا این محتواها در فضای مجازی هم ظهور و بروز پیدا کند؟

 اگر هیئتی ها و پامنبری های ما ، قدرت تحلیل و نقد و بررسی تفکرات مختلف را داشته باشند ، چقدر از آسیب های گفته شده کاسته می شود؟(به شرطی که نقد و تحلیل را هم به جرم مولود تمدن جدید بودن ، تخطئه نکنیم.)

اگر آداب گفتگو و جدال احسن را بلد باشیم و هر یک ، قدرت مدیریت مباحث و رسیدن از فرض به حکم و از مبدا به مقصد را داشته باشیم ، چه میزان از مسائل مطرح شده ، خود به خود حل می شود؟

 آیا مباحث سیاسی فقط در فضای مجازی منجر به توهین و تمسخر و کینه و عقده می شود و در فضای حقیقی و گفتگوهای دورهمی خیلی خوب می توانیم با هم بحث کنیم؟

 در فضای مجموعه ها و هیئات فرهنگی چقدر توانسته ایم فرهنگ گفتگو و حرف زدن را یاد دهیم؟

و در یک کلام چه میزان توانسته ایم از پامنبری هایمان ، منبری بسازیم و مونولوگ را به دیالوگ تبدیل کنیم؟

البته شکی در تفاوت عرصه های مجازی و حقیقی نیست ، منبر به عنوان یک رسانه ی ارزشمند در دنیای امروز - که جایگاه خاص خودش را دارد و کسی نمی تواند منکر اثربخشی آن شود – ویژگی ها و مقتضیاتی دارد که نقش ها و تفاوت هایی را بین مخاطب و متکلم ایجاد می کند. این نقش ها به درستی شکل گرفته اند. در یک جلسه سخنرانی ، یک پامنبری نمی تواند سخنان سخنران را نقد کند و این عیب و نقصی را برای منبر ثابت نمی کند.  اما مگر ما محدودیتی در آموزش داریم؟ مگر دست و پایمان بسته است و نمی توانیم به مخاطبانمان ، فرهنگ درست حرف زدن ، استدلال کردن ، ادب داشتن و . . را آموزش دهیم؟ و تا کنون چقدر این کار را با جدیت انجام داده ایم؟

بدیهی است که فضای مجازی (تلگرام به عنوان یک نمونه ی موردی از شبکه های اجتماعی) خود دارای جهت گیری ها ، نقائص و ضعف هاییست که مشکل ساز است، هر چند اینها کمتر از نیمی از ماجراست ، اما می تواند برای ما مشکل ساز باشد ، به شرط آنکه به دنبال راهی برای حل آن نرویم. این چیزی نیست که راه حلی برای آن نداشته باشیم ، همانطور که هم اینک نیز بسیاری از گروه های فرهنگی توانسته اند مشکلاتی نظیر سیال بودن زمان و مکان ، خارج شدن مباحث از چارچوب مدنظر و یا عدم وجود رهبر یا مدیر در گروه را با وضع قوانین قراردادی و تضمین های اخلاقی حل کنند. با ارائه ی راه حل ، میتوان از مشکلات کاست و به مزایا افزود. همان طور که گفته شد بسیاری از مشکلاتی که در مواجهه با فضای مجازی داریم ، نه از ذات این فضاها که از خود ِ ماست  و تا خودمان را درست نکنیم ، باید متحمل آسیب های بیشتری از این فضا شویم.

آینه چون عیب تو بنمود راست

خودشکن آیینه شکستن خطاست

این مسئله وقتی برای ما اهمیت پیدا می کند که عمیقا به این نکته ی مهم پی ببریم که راه حل دیگری در مواجهه با این ابزار نداریم و هر قدر دیرتر به فکر حل مسئله بیفتیم ، احتمال پیروزیمان کمتر می شود. اهمال کاری ها و سهل انگاری های ما به خاطر این است که مسئله را در دوراهی ِ ورود یا تحریم می بینیم و هر جا در زمینه ورود به این عرصه ها با سختی ها - که جزئی از هر فعالیتیست - رو به رو می شویم ، به راحتی با انتخاب راه تحریم و ارجاع مشکلات به همان دوگانه ی سنت و مدرنیته ، تمدن غرب و لزوم تمدن سازی و . . . ( مباحثی که البته در جای خود مفید است و در غیر جای خود مضر) تکلیف را از دوش خود بر می داریم ، بدون اینکه مسئله ای حل شده باشد.



[1] پی نوشت :  منظور تعمیم تلگرام به فضای مجازی نیست چون فضای مجازی (و مخصوصا شبکه اجتماعی) خود دارای عرصه های گونه گون است و این عرصه ها به شدت با هم متفاوتند، به همین خاطر نمونه ی موردی تلگرام انتخاب شده است. اما نکات گفته شده در این نوشتار، مشکلات و مزایاییست که در اکثر قریب به اتفاق عرصه های فضای مجازی وجود دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۴ ، ۰۱:۰۸
من