بسم الله الرحمن الرحیم
در مجموعه نوشته های «ناتالیا گینزبورگ» که با عنوان «فضیلت ها ی ناچیز» منتشر شده ، دو مقاله چشمگیرتر است.مقاله های «سکوت» و «روابط انسانی ».
احساس می کنم «سکوت» برای عصر ما ، ایران 1392 نوشته شده است. اغلب توصیفاتی که از شخصیت ها ، روانشناسان و تضاد بین دو نسل ارائه شده ، با حال ما تناسب و تشابه دارد.نویسنده در این نوشته مسئله ای اجتماعی را از دیدی فردی بررسی کرده است ، که بسیار قابل تحسین است.
اما «روابط انسانی »، روایت جالبی از سرگذشت خود نویسنده است که با سبکی متفاوت تشریح شده است. نویسنده در این نوشته حداکثر تلاشش را کرده تا به نظر خواننده، صادق و راستگو بیاید.
البته نوشته ی آخر هم – که عنوان کتاب از آن عاریه گرفته شده است – نوشته ی معروف «فضیلت های ناچیز» است که حتی در منابر (!)هم از پاراگراف اولش نقل قول می شود.نویسنده با ذوق و سلیقه ی خاص خود، درباره ی تربیت کودکان ( وبه طور کلی انسان ها) سخن گفته است. تنها عیب این نوشته این است که پاراگراف اولش به تنهایی ، حرف آخر را می زند و تمام ذهنیات نویسنده را لو می دهد و البته شاید همین ویژگی باعث شهرتش شده است:
«تا آنجا که مربوط به تربیت بچه ها می شود ، فکر می کنم که به آنها نباید فضیلت های ناچیز ، بلکه باید فضیلت ها ی بزرگ را آموخت . نه صرفه جویی را ؛ که سخاوت را و بی تفاوتی نسبت به پول را. نه احتیاط را ؛ که شهامت و حقیر شمردن خطر را . نه زیرکی را ؛ که صراحت و عشق به واقعیت را . نه سیاست بازی را ؛ که عشق به همنوع و فداکاری را. نه آرزوی توفیق را؛ که آرزوی بودن و دانستن را.»
تنها سوالی که درباره ی این مجموعه مقالات به ذهنم می رسد ، فهرست نویسی پیش از انتشار آن است که اشتباهی این کتاب را در زمره ی « داستان های ایتالیایی » به حساب آورده است!