عریضه

نوشته های پراکنده

عریضه

نوشته های پراکنده

عریضه

عریضه را مرقومه و عرض حال معنا کرده اند ، مرقومه که همه جور مطلبی در آن جای می گیرد و عرض حال هم که مشخص است. اصلا مرقومه ای که عرض حال نباشد ، مرقومه نیست. بگذریم از اینکه در معنای عریضه «شکواییه» هم وارد شده است . . .

عرایض آنی

رفتار صداوسیما در رابطه با انتخابات در سال های گذشته شبیه به هم و یکنواخت بوده است. با توجه به اهمیت رعایت بی طرفی در رسانه ملی، این رسانه همواره از ورود به جزئیات اخبار انتخابات و موضع گیری کاندیداها اجتناب کرده است. البته این رویه در انتخابات ریاست جمهوری ، با توجه به عدم تعدد کاندیداها کمتر دیده می شود و رسانه می تواند با پوشش برنامه زنده و غیر زنده و قرار دادن فرصت برابر ونابرابر در اختیار آنها ، کمی حال و هوای انتخاباتی اش را بیشتر کند. اما در مورد انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان به طور معمول با توجه به تعدد کاندیداها و عدم امکان فرصت دهی برابر به آنان ، صدا و سیما به طور کلی مباحث انتخاباتی را کنار گذاشته و بیشتر به اهمیت حضور مردم در انتخابات و (با کمی احتیاط بیشتر) ملاک های انتخاب کاندید اصلح می پردازد.در نهایت برگزاری یک تریبون آزاد ِ بعد از ممیزی و مصاحبه با چند چهره سیاسی خنثی، نهایت کاریست که رسانه ملی در چند روز پیش از انتخابات می تواند انجام دهد. روز انتخابات نیز با پخش زنده اجرای عمو و خاله های تلویزیونی پای صندوق های رای و تکرار آرشیو موسیقی هایی با مضامین وطن دوستی( البته به غیر از خوانندگان خاص) به پایان می رسد.

اما در آستانه این دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی ، صدا و سیما پای در راهی تازه گذاشته و با پیش فرض قرار دادن وجود دو جناح اصلی در کشور  به بازتاب اخبار و اطلاعات مربوط به آنان به صورت برابر می پردازد ؛ البته مقدار این برابری کماکان به همان اندازه ایست که در دوره های قبلی انتخابات مشاهده می شد. رسانه ملی ، در چند روز گذشته با برگزاری مناظره ها و گفتگوهای ویژه ، مدل جدیدی از پوشش انتخابات مجلس را ارائه داده که هر چند در مواردی از جاده عدالت خارج است ( و این شاید اقتضای رسانه است) اما اصل ِ پذیرفتن خطر ِ ورود به چنین عرصه پرلغزشی مهم و قابل تمجید است. صداوسیما امسال یک نوآوری هم در همان مسیر قبلی خود انجام داد و آن پخش مستند پارلمان بود ؛ مستندی که بسیار بحث برانگیز شد.

باید توجه داشت که یک مسئول محافظه کار وتنبل می تواند در برابر فرصت انتخابات با یک «من حال دردسر ندارم» گفتن ، عطای استفاده از انتخابات برای ترمیم وضعیت مخاطبین را به لقایش بفروشد و به روند عادی و کسل کننده خود ادامه دهد. روندی که جز فرسایش و کاهش ، سودی ندارد.

با این حال ، نباید از حساسیت و اهمیت مسئله عدالت غافل شد. تجربه نشان داده است که مردم ایران به شدت نسبت به مسئله ظلم و مظلوم حساس اند ؛ مخصوصا اگر برهنگی آن را مشاهده کنند. تلاش جناح های مختلف سیاسی برای مظلوم نمایی ظلم از طرف صدا وسیما و ظلم از طرف دولت به همین دلیل است.

حرکت جدید صدا وسیما هر چند نشان از پویایی و نشاط جدیدی در این سازمان دارد ، اما باید با توجه دقیق به حساسیت های مردم انجام شود وگرنه حاصل همان است که در سال های گذشته تجربه شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۷:۵۳
من

بسم الله الرحمن الرحیم


با نزدیک شدن به انتخابات مجلس ، سر وصدای کاندیداهای این انتخابات بیش از پیش در رسانه ها بلند می شود. عده ای از وعده و وعیدهای انتخاباتی صحبت می کنند و عده ای دیگر با خیال آسوده به همان طریقی که تا به حال در نمایندگی مردم داشته اند ادامه می دهند. ظاهرا با گذشت زمان بسیاری از آسیب ها و حرکات ناپسندی که تحت عنوان تبلیغات در انتخابات انجام می شد به کنار می رود و البته مع الاسف بعضی دیگر از بدعت ها و رفتارهای نامطلوب انتخاباتی ظهور و بروز می کند. انگیزه این نوشته ، معرفی ترجیع بندی از مرحوم ملک الشعرای بهار درباره آسیب های انتخاباتی است.این سروده که «دوز و کلک انتخابات» نام دارد ، با بیت «ماه مشروطه در این ملک طلوعیدن کرد ، انتخابات دگر بار شروعیدن کرد» آغاز می شود. مرحوم بهار ابتدا تصویری از ظاهرسازی های نزدیک انتخابات می دهد و سپس با بیت «وقت جنگ و جدل و نوبت فحش و کتک است» به دوقطبی ها و دعواهای انتخاباتی اشاره می کند، بلیه ای که هم اکنون نیز به آن مبتلا هستیم. بهار سپس از ویژگی های کسانی که در این انتخابات رای می آورند سخن می گوید« این وکالت نه به آزادی و خوش تعلیمیست . . .بلکه در تنبلی و کم دلی و پر بیمیست» به عقیده بهار دو دسته ی به ظاهر متضاد در انتخابات موفق می شوند ، یکی کسانی که ظاهر روشنفکری و «کلاه و فکل» دارند و دیگری تسبیح به دستانی که در قامت افراد مذهبی ظاهر می شوند. ویژگی هر دو دسته هم «تنبلی و کم دلی و پر بیمی» است. کسانی که رویکردی به شدت محافظه کارانه و منفعت طلبانه دارند ، در مسائل جاریه بدون نظر و عقیده هستند و جز حضور در جلسات مجلس ، هنر دیگری ندارند.

ملک الشعرای بهار در این ترجیع بند با تکرار مصرع «انتخابات شد و اول دوز و کلک است» مدام به وجود آسیب های انتخاباتی اشاره می کند.هر چند بعضی از مسائلی که بهار طرح کرده مربوط به شرایط نابه سامان بعد از مشروطه و عوام گرایی شدیدی است که در آن زمان گریبانگیر مردم شده بود ، اما نه تنها در کشور ما بلکه در همه دنیا ، هنوز هم آسیب های پوپولیستیِ این چنینی وجود دارد. در نوشته های قبل ورود ستاره ها به انتخابات را بررسی کردیم و این که حضور این افراد در جایگاه های مهم چه مضرات و خساراتی می تواند داشته باشد. نحوه رای آوردن این گونه افراد دقیقا به همین شیوه هاییست که مرحوم بهار در این شعرتوصیف کرده است.

به هر حال اگر 9 مجلس بعد از انقلاب را با 24 مجلس قبل از انقلاب جمع کنیم با تسامح می توان گفت عدد مجالس ایران به بیش از سی عدد رسیده و از این حیث باید شاهد یک نوع بلوغ سیاسی در راه یافتگان به مجلس شورای اسلامی باشیم.هر چند هنوز هم آسیب های مذکور-لااقل پیش از انتخابات به چشم می خورد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۵۴
من

حتما شما هم افرادی را می شناسید که دوست دارند جدیدترین نسخه و آخرین مدل ِ هر چیزی را داشته باشند. با لباسی که بر اساس جدیدترین مد روز و گرانترین برند خریداری شده است ، سوار آخرین مدل ماشین که در بازار به خوش فرمانی معروف است می شوند و هر از چندگاهی با تبلت یا تلفن همراهشان که معروف ترین برند رایج در کشور است ور می روند.  این البته ، افق و ایده آل زندگی این افراد و آخرین نقطه طیف وسیعی از مردم است که از فقیر تا غنی را شامل می شود. در نقطه نقطه ی این طیف هر کس در حد و اندازه خود ، دوست دارد به سمت ِ پررنگ تر ِ طیف حرکت کند.

کسی که ماشین ایرانی دارد ، برای خرید مدل بالاتر تلاش می کند و کسی که ماشین ندارد ، برای خرید ماشین خود را به آب و آتش می زند. در این میان ، افرادی هستند که دائم در تکاپو و تغییر، برای رسیدن به نقطه ایده آل هستند، نقطه ای که غالبا خیلی خیلی دور است و رسیدن به آن شاید غیر ممکن باشد.

البته بخشی ازاین حرص و ولع و رقابت ، ریشه در ذات ِ فریبنده ی دنیا دارد و از آن گریزی نیست. مشکل از جایی شروع می شود که تمام دلخوشی و زندگی خود را در این مسیر قرار می دهیم. کسی که از زندگی هدفی جز رسیدن به پله بالاتر ندارد و همیشه خود را در پلکان موفقیت موفقیتی که در آینده تعریف می شود می بیند فرصتی برای رسیدگی به حال و احوال خود ندارد ، چون حال و احوال را هم در جایی میان آن طبقات می بیند. شاهد این مسئله ، کسانی هستند که حتی تفریحات شخصی خود را هم طبقاتی تعریف می کنند. غذا خوردن در فلان رستوران مشهور که غذاهایش بیشترین قیمت ها را دارد ، تماشای مسابقه ی ورزشی که در آن فقط عده ای خاص حق شرکت کردن دارند و . . . نمونه هایی از این تفریحات طبقاتی هستند.

مقصود از این نوشته مذمت و تقبیح نیست ، هیچ کس حق ندارد درباره دیگران تصمیم بگیرد و برای رفتارهای شخصی آنها قضاوت کند. غرض از این نوشته ، تنها طرح یک سوال است: ما که همه زندگیمان را حتی سرگرمی هایمان را - در یک رقابت بی پایان تعریف کرده ایم، کی می خواهیم توقف کنیم و به خودمان برسیم؟ آیا به اندازه کافی فرصت داریم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۱:۰۳
من

بسم الله الرحمن الرحیم

ما و جایگاه تاریخی شیخ شورانگیز عربستان

هر گونه که بخواهیم به اعدام روحانی مجاهد ، شیخ نمر باقر النمر  نگاه کنیم  ، بعید است بتوانیم قبول کنیم که این یک حادثه تاریخی با ابعاد گسترده ی بعدی نیست. هر چند حوادث تاریخی معمولا در زمان خود ، آن چنان که باید و شاید شناخته و پرداخته نمی شوند ، اما همیشه در برهه هایی از زمان می توان تشخیص داد که تاریخ به نقاط برجسته و طلایی خود رسیده است. اینجاست که نحوه عمل ما در برابر این برجستگی ها ، می تواند تاریخ ساز شود. برعکس این مطلب نیز صادق است ، بهره نبردن از فرصت ها و زمان های خاص تاریخ ، می تواند قضاوت منفی آیندگان درباره ما را به همراه داشته باشد.هم اکنون با خواندن این سطور می توانید مثال های متعددی از تاریخ را در ذهن خود مرور کنید که مردم آن زمانه ، به بی تدبیری و کم عقلی و کم همتی متهم و محکوم شده اند.

مقصود از این نوشته ، نگاهی ابزاری به موضوع شهادت شیخ شورانگیز عربستان نیست؛ اما آیا می توان انکار کرد که شیخ شهید، پیام آور آزادی و  اسلام به معنای واقعی برای مردم کشور خویش بود؟ با این حساب «استفاده ابزاری» نامیدن ِتلاش در جهت جهانی کردن پیام شیخ نمر ، نهایت بی انصافیست ؛ همانطور که نگاه جناحی و سیاست زده به این حادثه دردناک ، مذموم است.

با این توضیحات می توان درک کرد در شرایطی که زشت ترین و پلیدترین انواع بشر ، توسط رسانه های دنیا به قهرمان هایی بی چون و چرا تبدیل می شوند ، وظیفه ما در قبال اسوه هایی نظیر شیخ نمر چیست. کاش می شد ، همانطور که رسانه های مذکور از تبلیغات یک طرفه و مستقیم و خطابی در این موارد پرهیز می کنند ، در نوشتن و گفتن از شیخ باقر النمر اندکی تقوی و پرهیزکاری و صبر به خرج می دادیم و به جوانب رسانه ای و تبلیغاتی این مسئله بیشتر توجه می کردیم. ما بارها درباره شخصیت های این چنینی این تجربه تلخ را تکرار کرده ایم و حالا کاملا می دانیم که تبلیغات ضعیف و دفاعیات غلط ، بیشترین ضربه را بر پیکر تاریخی اسوه ها وارد می کند ؛ چه بسا قرن ها باید بگذرد تا اثرات این ضربات مهلک از بین برود.

به هر حال آن چه مسلم است ، وجه پررنگ آزادیخواهی و عدالت طلبی در زندگی مبارزاتی شیخ نمر باقرالنمر است. شیخ نمر آنچه در توان داشت به میان آورد ، از این جا به بعد نوبت ماست.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۴ ، ۲۰:۵۱
من

بسم الله الرحمن الرحیم

همزمان با ثبت نام کاندیداهای انتخابات مجلس شورای اسلامی، اخبار جالب و بعضا عجیبی از ثبت نام افراد مختلف برای انتخابات شنیده می شود. معمولا در دوره های مختلف انتخابات حداقل یک گزارش صدا وسیما به این مسئله می پردازد. از جوانی که با تیپ و قیافه کابویی برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام می کند تا آحاد مختلف مردم که برای شیرین کاری و سلفی گرفتن و شرط بندی خود را به عنوان کاندید انتخاباتی معرفی می کنند.

اما پدیده ای که سال هاست - نه تنها در کشور ما بلکه در همه جای دنیا - دست به گریبان دموکراسی و مردم سالاریست ، مسئله ثبت نام ستاره ها در انتخابات است. مخصوصا اینکه در بعضی از انتخابات ها ، هیچ قانونی برای رد صلاحیت این افراد یا ممنوعیت حضورشان وجود ندارد. فارغ از اینکه حضور ستاره ها تاکنون چقدر در عرصه سیاسی جمهوری اسلامی موثر بوده است ، می خواهیم به بررسی اجمالی این مسئله بپردازیم؛ حضور ستاره ها در انتخابات خوب است یا خیر؟!

1- مهمترین مسئله در بررسی حضور ستاره ها در عرصه انتخابات، سرمایه ی اجتماعی ایشان است. ستاره ها با پشتوانه یک محبوبیت اجتماعی وارد انتخابات می شوند. در یک جامعه  ایده آل ، مردم افراد را بر اساس صلاحیتشان به مسئولیت می رسانند. در واقع مقدار صلاحیت کاندیداها ، با مقدار محبوبیتشان رابطه مستقیم دارد. اما در مورد ستاره ها این گونه نیست. یک ستاره وقتی کاندید انتخابات مجلس می شود قبل از ارائه هر گونه طرح و برنامه ، صاحب محبوبیت است و چه بسا به واسطه این محبوبیت پیروزی اش قطعی باشد.

2- ستاره ها وقتی وارد عرصه سیاست می شوند جز در دو حالت قرار نمی گیرند. یا اینکه در مسیر قبلی ِ خود ، به دنبال پررنگ تر کردن نقش خود در ذهن مخاطب هستند و به ستاره بازی ادامه می دهند. یا اینکه در جریانات سیاسی موجود ، هضم می شوند. دلیل این هضم شدن کاملا معلوم است ، یک ستاره ، هر چقدر هم که از سطح تفکر و ادراک سیاسی بالایی برخورد باشد ، باز هم عقبتر از کارکشتگان عرصه سیاست مخصوصا جامعه رانتخواران و مفسدین محترم است. با این وجود می توان حدس زد که حضور ستاره ها در عرصه سیاست ، هیچ منفعتی برای کشور نخواهد داشت.

با این حال بعید است بتوان قانون مشخصی درباره ممنوعیت حضور ستاره ها در عرصه سیاست وضع کرد ، همچنان که در برخی از کشورهای پیشرفته همچنان این آسیب وجود دارد. در این شرایط تنها راهی که برای جلوگیری از این آسیب وجود دارد ، آگاه کردن مردم از وظایف و کارکردهای جایگاه های انتخابی(مثل نمایندگی ها) است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۶:۳۸
من

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مسائلی که مخصوصا در چندسال گذشته ظهور و بروز ویژه ای داشته است ، بیان مباحث سیاسی از سوی سخنرانان مطرح در منابر و مجالس و تریبون های عمومی است. امسال نیز ، یکی دو مورد از این نمونه ها که همه خبرهایش را شنیده ایم خبر ساز و حاشیه ساز شده است. می دانیم که این مسئله ، اتفاق خوبی نیست و ضررها و آسیب های زیادی دارد. ما در این یادداشت نمی خواهیم در مورد آسیب بودن یا نبودن این مسئله صحبت کنیم . بلکه می خواهیم بررسی کنیم چرا این آسیب ها به وجود می آید؟

 برای اینکه پاسخی برای سوالاتمان در این مورد بیابیم ، خوب است مسئله را کاملا مشخص کنیم . مسئله این است :چرا سخنران یا مداح در حوزه ای که نه به او ارتباط مستقیم دارد و نه در آن تخصص و صلاحیت اظهار نظر دارد ، ورود می کند؟

اولین جوابی که در این مورد به نظر می رسد دورترین جواب به واقعیت است و آن این که : سخنران یا مداحی که در مجلس امام حسین (ع) غیر از حوزه تخصص و مسئولیتش سخن می گوید ، به دنبال منافع و کسب جایگاه بیشتر است.این فرد تقوا ندارد وگرنه هیچ وقت چنین کاری نمی کرد.

 اما این جواب علاوه بر اینکه نسبت صحیحی با واقعیت ندارد بیشتر به پاک کردن صورت مسئله می ماند. مثال نقضش هم ، صاحب سخن های بی عددی هستند که در سال های اخیر دچار این آسیب شده اند ، اما حتی منتقدانشان بر کرامت و فضیلت اخلاقی آنها گواهی می دهند.

پس برای حل مسئله باید این مدل نگاه ها را – که بیشتر بر قضاوت در مورد شخصیت افراد استوار است- کنار بگذاریم.  گاهی اوقات برای حل مسئله بهتر است خودمان را در موقعیت به وجود آمده قرار دهیم. تصور کنید ، شما یک سخنران با یک تخصص ِمشخص (علمی ، دینی ، سیاسی و . .) هستید. مخاطبین شما ، مباحث شما را پیگیرانه دنبال می کنند ؛ بعد از جلسات، مکررا در مورد مباحثتان از شما سوال می پرسند. این سوال و جواب ها باعث تعمیق نگاه شما و افزایش تخصصتان می شود. اما در این میان ، مسئله ای که وجود دارد این است که همه از شما فقط سوالات مربوط به حوزه ی تخصصیتان را نمی پرسند. شما یک متخصص در علوم رسانه هستید ، اما مخاطبتان ، از آن جایی که شما را بسیار قبول دارد و بسیار دوست دارد ، به شما احساس اعتماد می کند و در مورد زندگی شخصی اش از شما مشاوره می خواهد. این قضیه به مشاوره و زندگی شخصی ختم نمی شود. بارها شاهد بوده ایم که مردم از یک مداح در مورد این که به چه کسی رای بدهیم ، سوال می پرسند و آن مداح اگر خیلی هم متواضع و فروتن و احتیاط کار باشد ، باز در جایی ممکن است خودش را صاحب نظر بداند و در این زمینه اظهار نظر کند.

این شعرِ صائب تبریزی  که می گوید « مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد ، غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد» فقط در مورد «بلبل» و «غنچه خاموش» مصداق ندارد. بلکه هر رابطه ای که در معادله ی « متکلم مخاطب» تعریف می شود ، مشمول این شعر زیباست. وقتی مخاطب سرسختانه به دنبال کسب نظر از متکلم است ، آن متکلم هر چقدر هم که باتقوا و پرهیزکار باشد ، باز هم ممکن است جایی در مخمصه بیفتد و سخنی بگوید.( هر چند نویسنده این یادداشت ، خود شاهد بسیاری از سخنرانان شریف بوده است که وقتی سوالی در حوزه غیرتخصصیشان از ایشان پرسیده می شود ، با یک «نه» گفتنِ شجاعانه ، خود را از مخمصه ی درخواست مخاطبین نجات می دهند.)

 در اینجا یک اشکال وجود دارد به این صورت که ممکن است گفته شود این آسیب که متکلم بنابه خواست مخاطب حرف بزند ، فقط در مورد گفتگوهای دو طرفه که سوال مخاطب رسما اعلام می شود ، مطرح است. پس در گفتگوی یک طرفه چنین آسیبی نباید به وجود بیاید. جواب این است که اولا گفتگوهای یک طرفه ، آنقدرها هم که ما فکر می کنیم یک طرفه نیست. مخاطب در سکوت ، با حرکات چشم و دست و صورت به متکلم واکنش نشان می دهد و متکلم ِ حرفه ای ، این واکنش ها را دقیقا دریافت می کند. تصور کنید در مجلس سخنرانی یک سخنران محبوب قرار دارید و می خواهید جواب سوال هایتان را از لابه لای حرفهایش دریافت کنید(سوال هایی که چندان به حوزه تخصصی او مربوط نیست) اما می بینید ، جواب هیچ یک از پرسش های شما در میان صحبت های این سخنران وجود ندارد. شما در ناخودآگاهتان پیام هایی را به او مخابره می کنید. این پیام ها ، غیبی و اسرار آمیز نیست ، بلکه از طریق خمیازه کشیدن ، به این طرف و آن طرف نگاه کردن ، تکان خوردن های متوالی و . . . به سخنران منتقل می شود.فقط مسئله ای که وجود دارد این است که همه ی این ها به صورت ناخودآگاه اتفاق می افتد و خود ِ شما چیزی متوجه نمی شوید.

بنابر این همانطور که توضیح داده شد در بسیاری از مواقع ، اشکال از مخاطب است. مخاطب است که دوست دارد ، مداح ِ مورد علاقه اش درباره افراد مختلف حکم قضایی صادر کند ، مخاطب است که دوست دارد سخنران محبوبش در مورد مسائل بین المللی اظهار نظر کند و . .  در واقع این مستمع است که صاحب سخن را بر سر ِ کار می آورد و یا دچار لغزش و اشتباه می کند. البته این مسئله وجوه دیگری هم دارد که ان شاالله به مناسبت های دیگر در یادداشت های بعدی به آن پرداخته می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۱۳:۵۶
من

بسم الله الرحمن الرحیم

شبکه نمایش خانگی ، حاصل جمع ضعف های ما

بعد از تاسیس شبکه های ماهواره ای فارسی زبان و رواج آن در بین خانواده های ایرانی ، شاید کمتر کسی تصور میکرد روزی دوباره عرصه فیلم ها در مغازه ها و ویدئو کلوپ ها جان بگیرد. این یک پیش بینی صحیح بود که با پخش فیلم های سینمایی در شبکه های ماهواره ای (چه به صورت مجاز و چه به صورت غیرمجاز) دیگر  استفاده از فیلم های توزیع شده در ویدئو کلوپ ها منسوخ خواهد شد. چه اینکه همه ی آنچه قرار بود در ویدئو کلوپ ها پخش و توزیع شود ، در شبکه های ماهواره ای به صورت رایگان پخش میشد و دیگر دلیلی وجود نداشت که مردم زحمت خریدن فیلم ها را به خود بدهند.

اما درگیری تهیه کننده سریال قهوه تلخ با صدا وسیما که منجر به پخش این سریال در سوپر مارکت ها شد ، رسانه ی جدید و پرکاری را (باز هم در رقابت با رسانه ملی) به وجود آورد. نام این رسانه شبکه نمایش خانگی بود ، که این روزها با پخش سریال شهرزاد ، پرطرفدارتر از همیشه ، مورد استقبال مردم قرار می گیرد.

این که چه شد که شبکه نمایش خانگی به وجود آمد و آیا این تدبیر مسئولین فرهنگی برای تامین خوراک مخاطبین ماهواره بود یا خیر ، زیاد مهم نیست. مهم این است که اکنون رسانه ملی ، رقیب پرقدرتی را در مقابل خود احساس می کند. نهایت ساده لوحیست اگر تصور کنیم که این رقیب ، ضرری برای رسانه رسمی جمهوری اسلامی ندارد ؛ مخصوصا الان که هر کارگردان یا تهیه کننده به محض کوچکترین درگیری یا اعمال محدودیت از طرف صدا وسیما به شبکه نمایش خانگی کوچ می کند. کارگردانی که با استفاده از رسانه ملی توانسته است رشد کند ، بعد از ساخت سریال های نه چندان قوی به مرور زمان کارگردان شود و جایگاهی برای خود در دل ها و دیده های مردم باز کند حالا همین رسانه را به راحتی ترک می کند و صدا و سیما را از ظرفیت نیروی با تجربه بی بهره می سازد.

به هر حال الآن خواه ناخواه یک رسانه قوی و مهم به نام شبکه نمایش خانگی از حاصل جمع ضعف های ما به وجود آمده است . ضعف هایی که گاه در اثر خیره سری یا اشتباه یک مسئول یا یک ارگان حاصل می شود. الان شبکه نمایش خانگی یک رسانه مهم و قدرتمند است و باید به فکر راه هایی برای استفاده صحیح از آن بود ؛ هر چند با وجود این رسانه ، نمی توان به رشد متناسب رسانه ملی امید داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۱۶:۰۷
من

بسم الله الرحمن الرحیم


پامنبری ها به تلگرام[1] می آیند . . .


گذار هیئتی ها ، از مونولوگ به دیالوگ

 

معروف است کسانی هستند که هر بحث و موضوعی را – از ترافیک و آلودگی هوا گرفته تا قیمت گوشت و مرغ و خودرو – به تضاد سنت و مدرنیته نسبت می دهند. البته ظاهر ِ حرف ، درست می نماید – واقعا ریشه ی بسیاری از مشکلاتمان را در این موضوع باید بیابیم – اما ظرایف و لطایفی در این موضوعات هست که در این قالب ها نمی گنجد و فراتر از آن ، شاید واقعا خیلی از این دسته بندی ها به خاطر تنبلی ما و عدم درک صحیح مسئله باشد. فضای مجازی ، هم از آن دسته موضوعاتیست که خیلی ها با دسته بندی  سنت/ مدرنیته تکلیفشان را با آن مشخص می کنند ، فارغ از اینکه در میان طرفداران کدامیک از این دو گروه باشند. البته حل مسئله بر روی کاغذ و در فضای انتزاعی کاملا ممکن و مقدور است . مثلا مجموعه ای فرهنگی را در نظر بگیرید که متولیانش تصمیم می گیرند ، فضای مجازی را یکسره تحریم کنند. در این مورد همه مصمم هستند و اختلاف نظری هم وجود ندارد. اما بعد از مدتی ، در میان رده ی دوم یا سوم اعضا ، فرد یا افرادی با برند این مجموعه (به طور غیر رسمی) وارد این فضا می شوند و به هر حال تصمیمی که آن متولیان گرفته اند ، نقض می شود. غرض اینکه حل کردن موضوع بر روی کاغذ ساده است و اجرایی کردن آن مشکل.   به عنوان یک نمونه موردی ، از میان شبکه های اجتماعی نسل دوم ، وایبر ، وی چت ، واتس آپ و . . . تلگرام که از محبوبیت بیشتری برخوردار است را مورد بررسی قرار می دهیم. تلگرام یک پیام رسان اینترنتیست که از هشت ماه قبل در دنیا ( و به تبع آن ایران) محبوبیت زیادی پیدا کرده است. در حال حاضر در میان شبکه های اجتماعی رتبه اول را داراست و همه ی جذابیت ها و ویژگی های یک شبکه اجتماعی را دارد. حالا قرار است فعالین یک مجموعه فرهنگی وارد این فضا شوند ، ویژگی های این فضا چیست ؟

این فضا از مجموعه ای از گروه ها تشکیل می شود ، در این جا هر فردی می تواند گروهی بسازد و هر کسی را - که شماره تلفنش را داشته باشد - بدون هیچ محدودیتی از لحاظ سن ، تخصص ، شغل ، جنسیت و . . به آن گروه اضافه کند.  هر کسی وارد گروهی شود ، همه ی افراد و مطالبی را که در آن گروه قرار می گیرند مشاهده می کند ، علاوه بر اینکه خود نیز می تواند مطالبی در گروه قرار دهد و یا مطالب افرادی از گروه های دیگر را مجددا به اشتراک بگذارد. مثل غالب فضای مجازی ، محدودیتی درباره نوع ، تعداد ، موضوع و محتویات مطالب وجود ندارد و هر عضوی از گروه در هر زمان و مکان که باشد – چون نرم افزار نسخه تلفن همراه هم دارد – می تواند هر مطلب ، عکس و صوتی را در گروه قرار دهد و بقیه هم بلافاصله آن را ببینند و درباره آن اظهار نظر کنند. هر چند همیشه یک نفر گروه را تاسیس می کند ، اما لزوما آن یک نفر رهبر ِ گروه نیست. چون بقیه هم می توانند افرادی را به گروه اضافه کنند. اخراج کردن افراد از گروه ، تنها به وسیله کسانی انجام می شود که آن افراد را به گروه اضافه کرده اند. هر کسی هم  میتواند خودش ، گروه را ترک کند. علاوه بر آن امکان گفتگوی خصوصی در بین همه ی کسانی که در گروه حضور دارند ، وجود دارد.

این داستان برترین شبکه اجتماعی دنیاست . در مقابل، یک مجموعه ی فرهنگی ویژگی های متفاوتی دارد ، این ویژگی ها چیست و چه تاثیری بر روی مخاطبانش دارد ؟ در یک مجموعه فرهنگی محدوده امکانات ، اختیارات و اجبارات چقدر است؟

یک مجموعه فرهنگی از مجموعه ای از افراد تشکیل شده است که با هدف مشخص اقدام به تاسیس آن کرده اند. در اکثر اوقات ، یک نفر را به رهبری یا شیخوخیت پذیرفته اند و نظر او را بر نظر خود ، مرجح ساخته اند. گردهمایی اصلی مجموعه ، غالبا هیئت هفتگی یا ماهانه یا مناسبتی آن است. جایی که همه ی اعضا در آن جمع می شوند. معمولا هیئت حول محور سخنران(یا مداح) موجودیت پیدا می کند. سخنرانی که روی منبر می نشیند و در موضوعاتی که صلاح می داند یا بر اساس یک برنامه ی مشخص ، معلوم شده است، به سخنرانی می پردازد. در غالب جلسات امکانی برای طرح سوال یا گفتگوی دو طرفه وجود ندارد. حضار در جلسه می نشینند و به سخنان سخنران گوش می دهند ، نه تنها نقد یا نظری بر سخنان سخنران وجود ندارد ، بلکه در میان حضار هم ، سکوت برقرار است و مطلبی اگر درست یا نادرست به نظر بیاید همه در مقابلش سکوت می کنند. فضای هیئت به گونه ای است که همه معمولا در یک فضای فکری و حول موضوعات خاصی حرف می زنند و امکان طرح بسیاری از مسائل وجود ندارد. علاوه بر اینکه ملاحظات سن ، جنسیت ، ویژگی های ظاهری ، رتبه ی تشکیلاتی و . . . در ارتباط ها منظور می شود. مدیر (یارهبر) هیئت ، بر افراد ، مباحث و ارتباطات کم و بیش نظارت می کند و همین موضوع باعث اِعمال بسیاری از ملاحظات دیگر می شود. نهایتا مباحث ، حول افرادی که در هیئت وجود دارند ، شکل می گیرد و از کسانی که نیستند – مثل سایر اجتماعات – سخنی به میان نمی آید. افراد معمولا بر حسب نقشی که در فضای هیئت ایفا می کنند رفتارها و سخنانشان را تنظیم می کنند. به خاطر همین ناخودآگاه در زمینه هایی ظهور و بروز پیدا می کنند و در زمینه هایی هیچ ظهور  و بروزی ندارند.

این افراد با این ویژگی های محیطی وارد فضایی می شوند که اغلب ویژگی های آن در تضاد با این محیط است. اعضای یک مجموعه فرهنگی (با آن ملاحظات و ویژگی ها) همه - با هر سن و سال و جنسیتی که دارند-  وارد یک گروه برای اظهار نظر و گفتگوهای دو یا چندنفره می شوند. خیلی از افراد که در محیط هیئت امکان یا توانایی ارتباط با یکدیگر را ندارند ، در اینجا به راحتی با هم مرتبط می شوند ، گذاشتن  مطالب افرادی خارج از گروه در گروه باعث آشنایی و ارتباط سایر افراد با آنها می شود. در اینجا رهبر یا ناظری وجود ندارد که به مطالب ارائه شده نظارت کند ، و افراد گروه اگر مهارت مدیریت نداشته باشند ، از هر دری سخن می گویند و موضوعات مانند غالب گفتگوهای زنانه و میهمانی ها مرتبا تغییر می کند و منقلب می شود. کسانی که همیشه پامنبری بوده اند ، حالا باید در هر مسئله ای خود نیز اظهار نظر کنند و چون این مهارت را در محیطِ خود فرانگرفته اند ، از مطالب دیگران استفاده می کنند. از اینجاست که می بینیم در یک گروه فرهنگی ، غالب ِ مطالب کپی – پیست است و یک مطلب به سرعت بر روی گروه ها تکثیر می شود. نظرات و واکنش های افراد نسبت به مطالب ارائه شده هم ، به دلیل نداشتن مهارت گفتگو ، غالبا کلی نگر، احساسی و با واژگان قضاوتی ( صحیح است / صحیح نیست ، خوب است / بد است ) همراه است.  کمتر کسی حوصله می کند مطالب را جزء به جزء و با دقت بررسی کند و اگر هم بررسی کند ، آداب اولیه ی گفتگو را رعایت نمی کند.(کوچکتر به بزرگتر توهین می کند ، احترامات و جایگاه تشکیلاتی رعایت نمی شود و . . ) این مسئله وقتی بیشتر به نظر می آید که مطالبی خارج از موضوعات رایج در محیط ، مطرح شود. در این صورت همه خود را موظف به اظهار نظر در موضوعی می دانند که در آن هیچ اطلاعاتی ندارند. از طرف دیگر هیئت ها و مراکز فرهنگی در بسیاری از عرصه ها اصلا حرفی برای گفتن ندارند و طبیعی است که مطالب در آن عرصه ها از حیطه ی تفکری ِ دیگری منتشر می شود. در فضاهای فرهنگی و انقلابی ، کشش موضوعات بیشتر به سمت مسائل سیاسی است ، مسائلی که به خاطر نظارت و خودکنترلی، کمتر در محیط هیئت بروز می کنند و به خاطر جذابیت و همه گیریشان در این گروه ها بیشترین درصد موضوعات را تشکیل می دهند. در اینجا آفات و آسیب های مباحث سیاسی هم بر فضای فرهنگی بار می شود و هزینه ها افزایش می یابد. (مباحث تند و حرارتی می شود ، اظهارنظرات غیرتخصصی می شود ، پای مسائل و مباحث شخصی به میان می آید ، کینه ها و عقده ها به وجود می آید و . . .)  یک نکته ی ظریف هم وجود دارد و آن خاصیت زمان و مکان است. کسانی که در یک هیئت دور هم جمع می شوند ، دقیقا زمانی را در هفته یا ماه برای هیئت در نظر می گیرند و غالبا فارغ از دغدغه های شخصی وارد هیئت می شوند و  از بودن ِ در هیئت لذت می برند. اما سیال بودن زمان و مکان در گروه های اجتماعی – که به خاطر حمل آن با تلفن همراه مقدور شده است – باعث می شود ، افراد با ویژگی های مختلف جغرافیایی و تفاوت های شرایط زمان و مکان با هم به گفتگو بپردازند ، به خاطر همین خیلی اوقات مباحث احساسی و غیر قابل جمع بندی می شود. (کافیست تصور کنید کسی را که زیر کولر خانه نشسته و با آرامش یک بحث یا موضوع را پیگیری می کند و کسی که در شرایط سخت ِ محل کار ، در گرمای کلافه کننده و با اعصاب ناراحت به همان مطلب جواب می دهد.)

این تضاد و مشکلات غالبا به خاطر ویژگی های ذاتی ِ دو محیط ( هیئت و تلگرام ) به وجود می آید. بعید است کسی تحریم ِ کامل این فناوری ها را در زمان حاضر راه حلی برای این مسائل بداند. تحریم از راه حل های مرسوم دهه ی هفتاد و هشتاد بود و در دهه ی نود مشکلی را حل نمی کند. فارغ از اینکه تجربه هم نشان داده است حتی با در نظر گیری دوگانه سنت و مدرنیته ، هر بار که یکی از مظاهر مدرنیته را تحریم کرده ایم ، بعد از مدتی سرشکسته و پشیمان و با از دست دادن قدرت ِ ایفای نقش ، به همان رجوع کرده ایم (از مثال های تاریخی قاشق و چنگال گرفته تا تلویزیون و کامپیوتر و موبایل) این به معنای پذیرش بی چون و چرای اینها نیست ، همانطور که در مثال ها اشاره شد بسیاری از این معضلات ناشی از ویژگی های ذاتی ِ این فناوری ها هستند و برای حل مسئله باید دقیقا از همان جایی شروع کرد که مسائل و مشکلات شروع می شود . مراکز و مجموعه های فرهنگی ما ، بعضی از مهارت ها را ندارند و در بعضی از عرصه ها کاملا دست خالی و  ساکتند.برای روشن شدن موضوع ، کافیست این سوالات را از خودمان بپرسیم :

در عرصه های مختلف (غیر از عرصه مذهبی) چقدر حرف برای گفتن داریم و برای هر عرصه ای چه میزان محتوا داریم تا این محتواها در فضای مجازی هم ظهور و بروز پیدا کند؟

 اگر هیئتی ها و پامنبری های ما ، قدرت تحلیل و نقد و بررسی تفکرات مختلف را داشته باشند ، چقدر از آسیب های گفته شده کاسته می شود؟(به شرطی که نقد و تحلیل را هم به جرم مولود تمدن جدید بودن ، تخطئه نکنیم.)

اگر آداب گفتگو و جدال احسن را بلد باشیم و هر یک ، قدرت مدیریت مباحث و رسیدن از فرض به حکم و از مبدا به مقصد را داشته باشیم ، چه میزان از مسائل مطرح شده ، خود به خود حل می شود؟

 آیا مباحث سیاسی فقط در فضای مجازی منجر به توهین و تمسخر و کینه و عقده می شود و در فضای حقیقی و گفتگوهای دورهمی خیلی خوب می توانیم با هم بحث کنیم؟

 در فضای مجموعه ها و هیئات فرهنگی چقدر توانسته ایم فرهنگ گفتگو و حرف زدن را یاد دهیم؟

و در یک کلام چه میزان توانسته ایم از پامنبری هایمان ، منبری بسازیم و مونولوگ را به دیالوگ تبدیل کنیم؟

البته شکی در تفاوت عرصه های مجازی و حقیقی نیست ، منبر به عنوان یک رسانه ی ارزشمند در دنیای امروز - که جایگاه خاص خودش را دارد و کسی نمی تواند منکر اثربخشی آن شود – ویژگی ها و مقتضیاتی دارد که نقش ها و تفاوت هایی را بین مخاطب و متکلم ایجاد می کند. این نقش ها به درستی شکل گرفته اند. در یک جلسه سخنرانی ، یک پامنبری نمی تواند سخنان سخنران را نقد کند و این عیب و نقصی را برای منبر ثابت نمی کند.  اما مگر ما محدودیتی در آموزش داریم؟ مگر دست و پایمان بسته است و نمی توانیم به مخاطبانمان ، فرهنگ درست حرف زدن ، استدلال کردن ، ادب داشتن و . . را آموزش دهیم؟ و تا کنون چقدر این کار را با جدیت انجام داده ایم؟

بدیهی است که فضای مجازی (تلگرام به عنوان یک نمونه ی موردی از شبکه های اجتماعی) خود دارای جهت گیری ها ، نقائص و ضعف هاییست که مشکل ساز است، هر چند اینها کمتر از نیمی از ماجراست ، اما می تواند برای ما مشکل ساز باشد ، به شرط آنکه به دنبال راهی برای حل آن نرویم. این چیزی نیست که راه حلی برای آن نداشته باشیم ، همانطور که هم اینک نیز بسیاری از گروه های فرهنگی توانسته اند مشکلاتی نظیر سیال بودن زمان و مکان ، خارج شدن مباحث از چارچوب مدنظر و یا عدم وجود رهبر یا مدیر در گروه را با وضع قوانین قراردادی و تضمین های اخلاقی حل کنند. با ارائه ی راه حل ، میتوان از مشکلات کاست و به مزایا افزود. همان طور که گفته شد بسیاری از مشکلاتی که در مواجهه با فضای مجازی داریم ، نه از ذات این فضاها که از خود ِ ماست  و تا خودمان را درست نکنیم ، باید متحمل آسیب های بیشتری از این فضا شویم.

آینه چون عیب تو بنمود راست

خودشکن آیینه شکستن خطاست

این مسئله وقتی برای ما اهمیت پیدا می کند که عمیقا به این نکته ی مهم پی ببریم که راه حل دیگری در مواجهه با این ابزار نداریم و هر قدر دیرتر به فکر حل مسئله بیفتیم ، احتمال پیروزیمان کمتر می شود. اهمال کاری ها و سهل انگاری های ما به خاطر این است که مسئله را در دوراهی ِ ورود یا تحریم می بینیم و هر جا در زمینه ورود به این عرصه ها با سختی ها - که جزئی از هر فعالیتیست - رو به رو می شویم ، به راحتی با انتخاب راه تحریم و ارجاع مشکلات به همان دوگانه ی سنت و مدرنیته ، تمدن غرب و لزوم تمدن سازی و . . . ( مباحثی که البته در جای خود مفید است و در غیر جای خود مضر) تکلیف را از دوش خود بر می داریم ، بدون اینکه مسئله ای حل شده باشد.



[1] پی نوشت :  منظور تعمیم تلگرام به فضای مجازی نیست چون فضای مجازی (و مخصوصا شبکه اجتماعی) خود دارای عرصه های گونه گون است و این عرصه ها به شدت با هم متفاوتند، به همین خاطر نمونه ی موردی تلگرام انتخاب شده است. اما نکات گفته شده در این نوشتار، مشکلات و مزایاییست که در اکثر قریب به اتفاق عرصه های فضای مجازی وجود دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۴ ، ۰۱:۰۸
من

بسم الله الرحمن الرحیم

پاریس یا ضاحیه؛ برای کدامیک گریه کنیم؟!

شاید ارزیابی واکنش مردم در قبال اخبار و مسائل دنیا ، زاییده ی چند سال اخیر باشد. قبلا حتی در مورد مسائل مهم داخلی هم واکنش مردم  -هر چند در معادلات قدرت سنجیده و برآورد می شد اما - به تنهایی مورد دقت و ارزیابی قرار نمی گرفت.احتمالا گسترش رسانه ها و استفاده از قیاس در همه مسائل ، باعث شده است این مسئله هم مورد تدقیق قرار بگیرد. به عنوان نمونه ، بعد از حوادث تروریستی فرانسه ،  یکی از مسائلی که مطرح شد ، نحوه واکنش مردم و مسئولین در قبال این حوادث  در مقایسه با حوادث دیگر از جمله سقوط هواپیمای روسی و کشتار در ضاحیه لبنان بود.

بعد از کشتار پاریس ، سفارت فرانسه در تهران میزبان دسته گل ها و شمع های مردمی بود که جناح های مختلف فراخور موضع سیاسیشان، از روشنفکر ِ انسان دوست تا خودفروخته ی احمق به آنها لقب دادند. کاملا قابل پیش بینیست کسانی که با نگاه سیاسی واکنشها در برابر این حوادث را مورد ارزیابی قرار می دهند ، در نهایت به نتیجه ای سیاه و سفید می رسند ؛ نتیجه ای که نمی تواند واقعیت های جامعه را نمودار سازد.

البته این به معنای آن نیست که رفتار کسانی که به خاطر کشتار در فرانسه سیاه پوش شدند و در برابر کشتار ضاحیه خم به ابرو نیاوردند ، صحیح و منطقی بوده است. هر چندکه اساسا بر قیاس این دو حادثه ، اشکال وارد است ، اما در صورتی که اصرار بر نتیجه گیری در این مورد داشته باشیم ، باید به یک اصل کلی توجه کنیم.

در دنیایی که رسانه ، دیده و شنیده ی مردم را تامین می کند ، تناقضات رفتار مردمان زیاد است. رسانه ، برای مخاطب مسئله سازی می کند و مسئله ی مخاطب ، مسئله ایست که رسانه می خواهد. قرار نیست صفت ناروایی را به قشری از مردم نسبت دهیم اما مخاطبی که مسئله اش ، مسابقات ورزشی فلان کشور اروپایی یا جدیدترین فیلم فلان هنرپیشه غربیست ، چگونه قضاوتی عادلانه بین حوادث تروریستی فرانسه و لبنان داشته باشد؟! آیا جز این است که در دنیای امروز رسانه ، ارزش انسان ها را تعیین می کند و کسانی که رسانه ای ندارند ، همچنان بی ارزش خواهند بود؟! و آیا جز این است که رسانه هایی که حق را می بینند و منعکس میکنند در اقلیت محض هستند؟!  

اگر با این ملاحظه یک بار دیگر به ماجرا نگاه کنیم ، می بینیم رفتار آن دسته از مردمی که برای کشته شدگان پاریس سیاه پوش می شوند چندان هم غیرعادی نیست ، مشکل را باید در رفتار رسانه هایی جستجو کرد که قرار است منادی کشته شدگان ضاحیه باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۴ ، ۲۲:۱۳
من

بسم الله الرحمن الرحیم

«ستاره» کیست؟

ما واژه «سوپراستار» و «سلبریتی» را زیاد شنیده ایم و استعمال می کنیم. ترجمه ای که برای این واژه مطرح شده ، «ستاره» است. ستاره ها کسانی هستند  که بین مردم شهرت و محبوبیت دارند و در تعریفی دقیق تر ، کسانی هستند که ارزششان در بین مردم به شهرت و محبوبیتشان وابسته است. بنابر این هر فرد مشهور و معروفی را نمی توان ستاره نامید. غالبا ستاره ها ، چهره هایی از بین بازیگرها ، هنرمندها و ورزشکاران هستند؛ بله؛ همانطور که می بینید ستاره ها همگی ، با رسانه ها نسبت دارند. یک بازیگر ، تا وقتی در رسانه دیده می شود ، ستاره است. بنابر این همه ی بازیگران را هم نمی توان ستاره نامید؛ خواه اینکه در میان مردم مشهور باشند و در رسانه ها هم دیده شوند.

با این وجود ، می توانیم به این نتیجه برسیم که در مورد «ستاره بودن» نمی توان قضاوت خوب یا بد کرد یا لااقل نمی توان به راحتی قضاوت کرد. در این نوشته تنها می خواهیم برخی از ویژگی های ستاره ها را مرور کنیم.


+  ستاره ها تا هوادار دارند ، ستاره هستند.

یک بازیگر، هر چقدر هم که در کارش حرفه ای باشد ، تا وقتی طرفدار و هواداری نداشته باشد ، ستاره نامیده نمی شود. ستاره ها لزوما هوادار دارند ، هوادارانی که پیگیر اوضاع و احوال آنها هستند و حتی خصوصی ترین زوایای زندگی آنها ، از چشمشان دور نمی ماند.ضمن این که ستاره ها علاوه بر داشتن دوستان سرسخت و پیگیر ، از نعمت وجود دشمن نیز بی بهره نیستند! در واقع ستاره ها ، مخالفان سرسختی دارند، این مخالفان می توانند طرفداران رقبای آنها یا طرفداران سابقشان باشند که بعد از مدتی به خاطر دلایلی از ستاره محبوبشان متنفر شده اند.


+ ستاره ها ، رسانه ها را دوست دارند.

همانطور که گفته شد ، ستاره ها نسبت خوبی با رسانه ها دارند، بی دلیل نیست که اکثر بازیگران مشهور و چهره های معروف ، در شبکه های اجتماعی فعال هستند. البته رسانه ها نیز از این ظرفیت به نحو احسن استفاده می کنند که در نوشته دیگری مفصلا توضیح داده خواهد شد.


+ حاشیه از اجزاء جدانشدنی ستاره هاست.

اغراق نیست اگر بگوییم ستاره ها با حواشی متولد می شوند و با حواشی شان می میرند. اشتباه نکنید؛ در اغلب این حاشیه ها ، ستاره ها نقشی ندارند و مقصر نیستند ، بلکه این مردم ، هواداران و رسانه ها هستند که دوست دارند ستاره ها را با حواشی درگیر کنند تا واکنش های آنان را در مقابل حواشی بسنجند و بتوانند آنها را مورد تمجید یا تقبیح قرار دهند.


+ ستاره ها با هم در ارتباط اند.

ستاره ها روابط خوبی با یکدیگر دارند ، آنها از یکدیگر کمک می گیرند ، پست های یکدیگر را لایک می کنند ، در میهمانی های هم شرکت می کنند و سعی میکنند ارتباطات خود را تداوم بخشند. این ارتباطات برای مردم جذاب و دیدنیست و یکی از زیست گاه های حاشیه ها ، نحوه ی همین ارتباطات است.


+ ستاره ها در همه موضوعات حرف یا حرکتی دارند.

همانطور که می دانیم ستاره دوستی و ستاره پرستی از طرف هواداران ، معمولا برای ارضای حس نیاز به الگو و فرد برتر ابراز می شود. به خاطر همین هواداران ستاره ها دوست دارند در همه موضوعات سیاسی ، اجتماعی ، ورزشی ، اعتقادی و سلایق و علایق شخصی نظرات و واکنش هایی از آنها ببینند. بسیار دیده ایم که از ورزشکار درخواست می کنند درباره فلان موضوع سیاسی اظهار نظر کند تا تکلیف هوادارانش مشخص شود. این مطالبه معمولا با جواب مثبت ستاره ها همراه می شود ؛ البته در اینجا مقدار هوش و ذکاوت هر فرد در برخورد با هوادارانش تعیین کننده است. به هر حال ستاره ها در رسانه ها درباره همه مواردی که می توانند حرف میزنند ؛ سلایق شخصی مثل نوع لباس پوشیدن و رفتار با خانواده ، ابراز عقیده مثل نفی خشونت و صلح جویی ، ابراز محبت نسبت به میهن و . . .


 + مخاطبین و هواداران ستاره ها سیال اند.

ستاره ها مخاطبین سیالی دارند ، به این معنا که ممکن است در طول چند سال همه هواداران خود را از دست بدهند و در واقع ستاره بودن را از دست بدهند و همچنین می توانند در مدت زمان کوتاهی ، طرفداران و هواداران زیادی به دست آورند. در واقع این تعداد هواداران ستاره هاست که میزان اهمیت آنها را تعیین می کند.


+ غالبا شخصیت رسانه ای ستاره ها با شخصیت واقعیشان تفاوت قابل ملاحظه ای دارد.

آخرین نکته در مورد ستاره ها ، تفاوت شخصیت واقعی آنها با شخصیت رسانه ای شان است. این تفاوت را نباید به حساب دورویی و نفاق و چند چهره بودن گذاشت ؛ چرا که این تفاوت اختیاری عمدی نیست بلکه ستاره ها مجبورند این تفاوت را بپذیرند و با آن زندگی کنند. اگر نکات قبلی را خوانده باشید به راحتی می توانید دلیل این تفاوت را بفهمید. ستاره ها مجبورند نیازهای هوادارانشان را تامین کنند ، این نیازها باعث می شود هر رفتار آنها زیر نظر باشد و برای هر کاری ملاحظات هواداران را در نظر بگیرند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۴ ، ۰۱:۱۵
من